سال جدید: مصافهای قدیم٬ مصافهای جدید
با هیات دائر دفتر سياسى حزب
على جوادى٬ آذر ماجدى٬ جليل بهروزى٬ نسرين رمضانعلى٬ سياوش دانشور
یک دنیای بهتر: سال جدید دو پیش در آمد کاملا متفاوت داشت. در یک سو ما با خیزش توده های مردم در جهان موسوم به "عرب" و همچنین ایران روبرو بودیم و از طرف دیگر با زلزله و سونامی هولناک در ژاپن. این دو رویداد چه تاثیر و جایگاهی در تاریخ تحولات بشری خواهند داشت؟ مصافهای قدیم کدامند؟ مصافهای جدید کدامند؟
علی جوادی: از قرار غول خفته در خاورمیانه بیدار شده است. رویدادهای سیاسی در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه یک تحول عظیم در تاریخ این جوامع اند. این اولین باری است که توده های مردم زحمتکش در این جوامع برای دستیابی به خواستهای دیرینه خود مبنی بر آزادی و برابری و رفاه به میدان می آیند و آینده ساز تاریخ خود میشوند. این کشورها اساسا در پس سقوط امپراطوری عثمانی و سیاستهای امپریالیسم انگلستان مبنی بر "تقسیم و غلبه" شکل گرفتند. تاکنون هر تغییر و تحولی در قدرت سیاسی در این جوامع یا بر مبنای کودتا بوده است و یا بر مبنای جنگ و حمله نظامی. این اولین بار است که توده های مردم این جوامع براى بدست گرفتن سرنوشت سیاسی خود تلاش ميکنند. این ویژگی سیاسی به شهروندان این جوامع یک قدرت عظیم تاریخی میدهد. کسانی که تاکنون "هیچ" بحساب می آمدند٬ "هیچ بودگان" بودند٬ گویی نقش و وظیفه ای جز کار و استثمار و تحقیر شدن نداشتند٬ اکنون بپاخواسته اند٬ و میتوانند "همه چیز" گردند. صاحب تاریخ معاصر خود میشوند و تاریخ آینده را رقم میزنند. مستقل از اینکه این خیزشها به چه تحولی منجر شود و چقدر از خواستهای مردم تحقق یابد٬ این تحولات تا همینجا مهر خود را بر تاریخ این جوامع زده است. مناسبات پایینی ها و بالایی ها را به طرز چشمگیری تغییر داده است. توقعات جامعه از خود و زندگی بالا رفته است. گذشته را باید دیگر به گذشته سپرد. دیگر گذشته چراغ راه هیچ آینده ای نیست. این مجموعه کلا معادلات سیاسی در این جوامع را تغییر داده است. اگر تاکنون بند و بست کشورهای غربی و دول مرتجع این کشورها تاریخ این جوامع را رقم میزد اکنون نیروی سومی در میدان است. این نیروی سوم اهداف و سیاستهای خود را دارد .
یک ویژگی مهم این اعتراضات همزمانی وقوع آن در بخش مهمی از جغرافیای سیاسی جهان کنونی است. تاکنون سابقه نداشته است که جوامعی یکی پس از دیگری بپا خیزند. این تحولات اکنون از شمال آفریقا تا جنوب شبه جزیره عربستان و یمن و بحرین را در بر گرفته است. و این واقعیت بیش از آنکه به هیچ شانس و احتمالی مربوط شود به واقعیتهای سیاسی تاریخی مهمی اشاره میکند:
١- این مردم خود را مردمی تقسیم شده میدانند که با زور اسلحه و با خط کش و گونیا مرزهای کشوری را به دور چند چاه نفت شکل داده اند و سعی کرده اند هویتهای کاذب ملی و قومی را به آنها حقنه کنند. نتیجتا پیوند و همبستگی عمیقی میان مردم این جوامع موجود است. از طرف دیگر این مردم دردهای مشترک و یکسانی دارند. بی حقوق و تحقیر شده اند. فاقد هر گونه آزادیهای سیاسی و آزادیها و حقوق شهروندی هستند. علیرغم ثروت افسانه ای٬ بسیاری از این جوامع فقیر و محنت زده اند. جنبشهای ناسیونالیستی تاکنون توانسته بودند که خواست و منافع طبقات حاکم و ارتجاعی این جوامع را به توده های مردم حقنه کنند. اما امروز دیگر ورق برگشته است. تخاصم طبقاتی٬ تقابل اجتماعی و مبارزه برای آینده در محور سیاست در این جوامع قرار گرفته است .
۲ - این مردم امروز علیه کارکرد حکومتهای رنگارنگ سرمایه در این جوامع بپاخواسته اند. مستقل از اینکه این حکومتها چه شکلی دارند٬ پادشاهی و خلیفه ای اند یا جمهوری مادام العمر٬ و یا ناسیونالیستی و مذهب زده اند٬ تماما حکومتهای مختلف سرمایه اند. و آنچه امروز زیر ضرب توده های کارگر و زحمتکش است همین حکومتها و عملکرد و کارکرد سرمایه است. سرمایه در این جوامع یعنی فقر نهادینه شده٬ یعنی سرکوب سیستماتیک و سازمانیافته٬ یعنی کار ارزان و کارگر خاموش شده٬ یعنی شهروند بی حقوق. اعتراض به این حکومتها به جنبش کمونیسم کارگری موقعیت ویژه ای می بخشد. چنانچه جنبش کمونیسم کارگری بتواند در دعوای قدرت سیاسی نمایندگی شود٬ بتواند به قدرت فائقه تبدیل شود٬ گوشه ای از این جهان پر از نکبت و کثافت دگرگون خواهد شد. مساله اساسی اما تماما بر سر افق و سیاستی است که بر اعتراضات این مردم بپاخواسته حاکم خواهد شد. آیا کمونیسم و کارگر میتوانند در این جوامع نیرو و پرچم مستقل خود را در به اهتزاز در آورند؟ شرایط بیش از هر زمان مهیا است.
زلزله و سونامی در ژاپن جهان را در غم و ماتم عظیمی فروبرد. اما مساله این است که این تنها یک فاجعه "طبیعی" نبود. زلزله و سونامی و انفجار در مرکز هسته ای فوکوشیما نشان داد که حتی بالاترین درجه مهندسی و قدرت تکنولوژی کماکان نمیتواند بشر را از شر مصائب رآکتورهای اتمی حفاظت کند. تصورش را بکنید: آمریکا اعلام کرده است که تا شعاع ۵۰ مایلی این رآکتورها باید تخلیه شود. اگر چنین سیاستی در نیویورک و یا سایر مراکز رآکتور اتمی در اروپا اعمال شود باید چند ده میلیون جابجا شوند. سیاستی که عملا در توان این جوامع نیست. و این فقط یک جنبه این فاجعه است. بنظرم زمان آن رسیده است که بساط این نوع تامین سوخت برای نیازمندیهای بشری برچیده شود. قدرت علم و تکنولوژی را باید در شکل دیگری برای تامین نیازمندیهای سوختی بشریت به کار انداخت.
مصافهای قدیم کدامند؟ مصافهای جدید کدامند؟ تحولات و اعتراضات سیاسی سال گذشته به تاریخ قرن بیست و یکم ویژگی خاصی بخشیده است. پیش از این در پس سقوط بلوک شرق٬ "پایان تاریخ" را اعلام کرده بودند. گفته بودند که "مبارزه طبقاتی" تمام شده است. باید خفه شد و با وضعیت موجود ساخت. با بوق کرنا در گوش جامعه کردند که انقلاب مترادف با خشونت است و "عصر انقلابات" به پایان رسیده است. اما امروز به تبلیغاتشان نگاه کنید. مجبور شده اند قدرت مردم بپاخواسته را برسمیت بشناسند. انقلاب ورد زبانشان شده است٬ البته برای تحریف و کنترل دامنه و محدوده آن. ناچار شده اند حکومتهای چند ده ساله خودشان را با نوش جام زهر قربانی کنند. این تحولات سیمای سیاسی – ایدئولوژیک جهان معاصر را دگرکون کرده است. مساله این است که چه چهارچوب و افقی بر این تحولات غالب خواهد شد. غول خفته بیدار شده است٬ این مردم بیدار شده میتوانند سهم مهمی در دگرگونی جهان کنونی ایفا کنند. باید خطوط و سیاست و پراتیک این بشریت متمدن و بپاخواسته را شکل داد. این مهمترین مصاف ماست.
یک دنیای بهتر: رژیم جمهوری اسلامی در روزهای آخر سال نو به جنایتی دیگر علیه کارگران دست زد و دستمزد کارگران را عملا کاهش داد. عواقب و پی آمدهای این تعرض به معیشت و زندگی کارگران روشن است٬ اما چه باید کرد؟ واکنشهای کنونی در جنبش کارگری را چگونه ارزیابی میکنید؟ نقاط ضعف و قدرت جنبش کارگری در مواجهه با این تعرض رژیم کدام است؟ چگونه باید در این عرصه پیش رفت؟
نسرین رمضانعلی: ما در سالی که گذشت شاهد تعرض بی شرمانه ای به سفر خالی طبقه کارگر در ایران بودیم. حذف سوبسیدها٬ آنچه که تحت عنوان "هدفمند کردن یارانه ها" صورت گرفت و تحریمهای اقتصادی دو وجه مهمی بود که تاثیرات مخربی بر زندگی مردم بطور عموم داشت. نرخ تورم چنان بالا گرفت که خریدن نان خالی هم برای مردم مسئله شده است. نه تنها قدرت خرید مردم بطور عموم و بطور خاص طبقه کارگر کم شد بلکه مسئله تحریمهای اقتصادی به ارتش بیکارى در ایران بطور بی سابقه ای افزود. تقریبا خیلی از مراکز کارگری کوچک تعطیل شد. و پروژه های تحت عنوان "پروژه های زود بازده" با کمبود مواد اولیه روبرو شدند و این بخش از کارگران نیز بیکار و پروژه ها تعطیل شد. ابعاد این فاجعه دیگر نه نساجی و کارخانه قند که تولیداتش سودآور نبود بلکه به مراکز مهم نفتی گازی و برق رسید. نیروگاههای برق با کم بود مواد اولیه روبرو شدند. پروژه های در دست اجرا در عسلویه فازهای 11 تا 23 تقریبا یکی بعد از دیگری تعطیل میشود و کارگران پروژه ای همه به خیل بیکاران می پیوندند. مراکز در دست اجراى نفتی در بندر عباس به تعطیلی کشیده شده است و تنها با تعداد خیلی محدودی کارگر مشغول به ادامه کار است. بخشهای از ذوب آهن اصفهان با تعدیل نیرو کار که همراه با بیکاری کارگران بوده و با ایجاد فشار کار بیشتر بر کارگران هنوز شاغل تلاش دارند خلا نیروی کار را جبران کنند. در همین رابطه شاهد اخراجها در پتروشیمها بودیم. ارومیه٬ کرمانشاه٬ تبریز٬ اراک و بخشا پتروشیمى های که در حومه مراکز مهم نفتی و گازی هستند. و باید به ماشین سازی نگاه کنیم که چپ و راست تلاش دارند اخراج کنند و بگویند که مواد اولیه نیست و این دلیل بیکاری کارگران است. این یک تصویر کوچک از واقعیتی بزرگ است که امروز کارگران در ایران با آن روبرو هستند. همینجا باید اشاره کنم کارگران فصلی که سالیانه بیش دهها هزار نفر همراه با خانواده برای کار در کوره پزخانه راهی شهرهاى دیگر میشوند و کارگران ساختمانی با وضعیتی چندین برابر دردناکتر روبرو هستند.
ما در سال گذشته شاهد اعتراضات کارگران در ابعاد بزرگ و کوچک بودیم. از تجمعات کارگران در مقابل ادارات دولتی تا مجلس غیره. سیاست دولت و کارفرما هر دو دست در دست هم همدیگر را حمايت کردند. بطور عموم کارگران از هر گونه بیمه بیکاری درمانی بازنشستگی به دلیل قرادادهای موقت محروم هستند و جاهائی که در قراردادها قید شده است "بیمه بیکاری٬ بازنشستگی و درمانی و حوادث پرداخت می شود"٬ زمان تصفیه حساب معلوم شده است علیرغم اینکه این پولها از حقوق کارگران کسر شده است اما به بیمه ها واریز نشده است و کارگران دست خالی تر از همیشه بودند. شکایت به مراجع دولتی و شکایت از کارفرما و در نهایت تصمیم گیری شکایت باز به نفع کارفرما شده است. اجازه بدهید این نکته را هم بگویم چند وقت پیش داشتم با کارگری صحبت می کردم و از کارفرمای خود میگفت که چگونه حق کارگران را بالا کشیده است و زمانی که در این دادگاههای نمایشی کار مرتب داشت از سرمایه ای که دارد و اگر قرار باشد مقامات دولتی وی را محکوم کنند این سرمایه را می گذارد زیر خاک ولی حاضر نیست به کارگران پولی بدهد. کماکان کارگران بعد از ماهها در حال دوندگی هستند تا حداقل بیمه بیکاری بهشان تعلق بگیرد. در نهایت رشوه به اداره کار و مسئولین٬ و بخشا با دهن کجی به کارگران گفتند وضعیت همین است که هست. بی شرمی این جنایتکاران تا مرزى رفت که به کارگران بگویند نه تنها حقوقهای شما با تاخیر پرداخت می شود بلکه حتی باید بخاطر شرایط موجود به حقوق کمتر قانع باشيد. ما بطور جدی با این معضل روبرو هستیم یعنی تعرض هر روزه به سطح معیشتی کارگران در تمامی سطوح. همین حالا مبارزه در بخش ماشین سازی و نفت و گاز با ایجاد فضای جدید که شرکتها دست همان سرمایه دارن سابق اما با نامی جدید میخواهند با کارگران قرارداد کار ببندند و طبق این قراردادها چندین برابر حقوق کارگران را کم کرده اند. در صورتی که همین قبض برق آب آنچنان گران شده است که نه تنها مردم قادر به پرداخت آن نیستند بلکه پرداخت نکردن قبضها می رود به حق جنبشی بشود علیه فقر روز افزون.
اما با توجه به اشاره مختصری از وضعیت و چگونی کار و وضعیت معیشتی کارگران که در بالا به آن اشاره شد٬ چه باید کرد است. حزب تلاش کرده در هر فرصتی مشخص در این زمینه بحثهای مفصلی داشته باشد. اما پرداخت حقوقهای کمتر به کارگران که باعث وضعیت ناهنجاتری برای طبقه کارگر شده است٬ پاسخ حزب ما به این معضل واقعی جامعه چیست و چه رهنمودها و چه اشکالی برای مبارزه با وضعیت موجود را پیش پای طبقه کارگر قرار می دهد٬ بحث اصلی است.
البته اشاره به این مباحث شاید بخشا بحث تازه ای نباشد اما در این اوضاع طبقه کارگر راهی بجز مبارزه متشکل ندارد. طبقه کارگر در ایران را بعنوان یک تن واحد باید علیه وضعیت موجود سازمان داد. تشکلهای توده ای یکی از ابزارهای مهم طبقه کارگر است. ایجاد مجامع عمومی در محل کار یکی از مهمترین اقدامات در این دوره است که طبقه کارگر با اتکا به این ابزار می تواند در اعتراضاتش علیه این بیحقوقى سازماندهی شده عمل کند. کارگران در این دوره همانطور که در بالا اشاره کردم از وضعیت و موقعیت بسیار ضعیف شغلی معیشتی برخوردار هستند. شرط دست یابی به خواستها در گرو ایجاد مجامع و شوراهای واقعیشان است. ایجاد شرایطی که در این مجامع عمومی با طرح خواستها برحقشان٬ و در عین حال با پوشش گسترده سازماندهی ارتش بیکار یعنی خواست بیمه های مکفی برای کارگران بیکار و ایجاد رابطه ای محکم و گسترده میان کارگران شاغل و بیکار میشود٬ نه تنها از این حالت تدافعی بیرون بیاید بلکه کاملا جنبه تعرضی داشته باشد. اخیرا در مراکزی حتی ما شاهد بودیم این موقعیت شکننده کاری کارگران مورد سوه استفاده کارفرما قرار گرفته و کارگران رسمی را ابزاری کرده است علیه کارگران پیمانی و پروژه ای که در مقابل اعتراضات کارگران در سایر بخشها با سیاست تفرقه افکنانه صفوف کارگران متحد را درهم بریزد. من فکر می کنم تا همینجا مقداری از موقعیت و اینکه امروز کارگران تشکهای واقعیشان از نان شب برایشان واجبتر است گفتم.
ایجاد یک رابطه محکم و سراسری با بخشها و مراکز کارگری٬ پخش آخرین اخبار و مبارزات مراکز کارگری و حمایت از خواستهای برحق هر مرکزی که دست به اعتراض زده است٬ ایجاد شوراها و ایجاد رابطه محکم بین شوراها در مراکز کارگری٬ امروز باید در اولویت کار ما بعنوان طبقه کارگر باشد. امروز و در این اوضاع احوال که هر حرکتی بسود سرمایه است و علیه طبقه کارگر٬ ما نه توپ داریم نه تانک و نه ماشین سرکوب. ما نه سرمایه داریم نه مالک ابزار تولیديم. تنها چیزی که ما بعنوان طبقه داریم قدرت اتحادمان است که ميتواند زنجیرهای اسارت جمعى مان را دور بياندازد.
ما شاهد بودیم چگونه در سال گذشته کارفرما و دولت در موارد زیادی مجبور به عقب نشینی شد. کارگران ذوب آهن٬ کارگران نفت اصفهان٬ کارگران بخشهای مختلف گاز و نیروگاه برق تهران٬ کارگران پتروشیمی تبریز. سرمایه که از این نیروی متحد و متشکل هراس دارد از تمامی قدرت و ابزارش استفاده می کند که این صف را پراکنده کند. در نهایت طبقه کارگر باید هر کجا هست چه در محل کار و چه در محل زیستش آماده باشد که متشکل شود و تنها ضمانت موفقیت گسترش دادن هر چه بیشتر جنبش مجامع عمومی است. متکی شدن به اراده جمعی در اشکال مختلف با ایجاد کمیته های مختلف اعتصاب٬ اعتراض٬ ایجاد کمیته های همبستگی با مبارزات همدیگر٬ ایجاد کمیته های اطلاع رسانی و خبررسانی٬ ایجاد کمیته های ورزشی تفریحی و غيره٬. ایجاد شوراها و مجامع عمومی در محلات بخش مهمی از مبارزات طبقه کارگر را در برمیگیرد از جمله با سازماندهی خانواده های کارگری. نه تنها عدم پرداخت قبضهای آب و برق را در دستور خود بگذاریم بلکه هر آنچه که ارتباط مستقیمی به معیشت دارد باید کارگران از پرداخت آن خوداری بکنند. حتی پرداخت قبضهای تلفن که بقول مردم اگر بهت هم زنگ زده بشه باز یک صورت حساب درخانه می آید که از پرداختش عاجز هستید. در حالی که در خیلی از کشورها مکالمات داخل کشوری مجانی است. طبقه کارگر ایران نباید اجازه دهد که سطح زندگی و معیشتی اش را با افغانستان و عراق مقایسه کنند بلکه باید سطح معیشت اش با نرخ تورمی که جاری است و قدرت خریدش و یک زندگی انسانی قرن 21 مقایسه شود.
دوست دارم در پایان چند نکته را کوتاه و خلاصه وار بگوئیم. کارفرما و دولت دست در دست هم علیه طبقه کارگر و برای بقای حکومت هار اسلامی زندگی مردم را به خاک سیاه نشاندند تا بتوانند چند صباحی دیگر به عمر ننگین خود ادامه دهند. تلاش می کنند از مسئله قومی ملی مذهبی برای پراکنده کردن صفوف طبقه کارگر به سود خود استفاده کنند. تلاش دارند با فضای کارگر بومی و غیر بومی٬ کارگر خارجی و داخلى٬ کارگر قراردادى و موقت و پروژه ای و پیمانی و رسمی٬ فضا را برای مبارزه طبقه کارگر تنگ کنند. با اعلام حداقل دستمزد تعرض بیشرمانه دیگری را به سفره خالیمان آغاز کردند.
پاسخ ما در مقابل تمامی این دسیسه و توطئه٬ در مقابل این همه وعده و وعیدهای تو خالی و پوچ حکومت سرمایه دارن که به کارگران میدهند٬ اينست که باید متشکل شویم. باید متکی به اراده جمعی باشیم. باید هر کجا هستیم سریع مجامع عمومی و شوراهای خود را ایجاد کنیم. باید در مقابل نیروهای سرکوبگرشان عین قارچ شوراها از زمين بيرون بيايد و محلات را در دست بگیریم و کارخانه ها را به کنترل خود دربیاوریم .باید قراردادهائی که بربریت محض را به ما تحمیل میکنند پاره کنیم و در صورتشان بکوبیم. تنها زمانی می توانیم با قدرت ظاهر شویم که متشکل باشيم. اين قدرت است که پیروزی را ممکن و قطعی ميکند.
یک دنیای بهتر: مساله کاربرد انرژی هسته ای در تامین سوخت مورد نیاز جامعه بشری به یک سئوال مهم تبدیل شده است. در دنیای پر از حادثه و تنش کنونی هر واقعه ای میتواند به یک فاجعه تبدیل شود. به خطرات طبیعی باید خطرات ناشی از عملکرد تروریسم دولتی و اسلامی را اضافه کرد. چه باید کرد؟ آیا دوران تعیین تکلیف قطعی با این منبع تامین انرژی فرا رسیده است؟ چگونه باید بشر را از شر این خطر خلاص کرد؟
جلیل بهروزی: انرژی هسته ای بعنوان یك منبع انرژی، بعنوان یك سلاح كشتار جمعی و همچنین بعنوان یك وسیله درعلم پزشكی و تحقیقات علمی و تاریخی٬ خود یكی از آن دستاوردهای علمی بشریت قرن بیستم است كه از همان بدو امر در دست طبقه مسلط و حاكم جامعه، یعنی طبقه سرمایه دار و حكومت آن به یك ابزار سلطه و حاكمیت در مقیاس بین المللی بدل شد. آشنائی بشریت با این پدیده در ابعاد جهانی برای اولین همزمان با تجربه كردن نقش مخرب و نسل كش آن بود. كشتار چند صد هزار انسان در ژاپن در یك حمله هوایی در زمان جنگ دوم جهانی توسط ارتش آمریكا چون لكه ننگی بر پیشانی حاكمیت سرمایه داراى این كشور و همچنین بعنوان كارنامه ای مخوف از كاربرد این دستاورد ثبت شده است .
طبقه كارگر و بشریت مترقی و انساندوست بطور قطع هیچ منفعتی از بكار گیری انرژی هسته اى بعنوان بمب اتمی ندارد و از فردای آگاهی به نقش قتاله و آن هم در مقیاس میلیونی آن با تولید و تكثیر آن ضدیت داشته است. هول و هراسی كه دنیا حدود نیم قرن، در دوران جنگ سرد و رقابتهای دو بلوك سرمایه داری جهانی از وجود چنین نیروی مخربی كشیده٬ همچون حفره سیاهی در تاریخ بشریت ثبت شده است. افزون بر این به میدان آمدن تروریسم اسلامی هم در شكل دولتی و هم غیر دولتی بعنوان یك تروریسم هار و كور در این چند دهه اخیر ملزومیت برچیده شدن همه سلاحهای هسته ای چندین برابر و به امر فوتی بدل ساخته است. اما استفاده بری از انرژی هسته ای در عرصه تولید انرژی و بكارگیری آن بعنوان یك منبع سوخت همیشه یك موضوع مورد جدل و قطب بندی بوده است. انفجار نیروی گاه اتمی در چرنوبيل خود یك زنگ خطر مهمی بود و اذهان جهانی را به نیروی تخریب گر آن حتی در عرصه غیر نظامی متوجه ساخت. با این تفاوت كه دولتها و ماشین تبلیغات سرمایه داری آزاد این سانحه نسل برافكن، كه هنوزهم از مردم اوكرائين ساكن ناحیه "پریپایات" قربانی میگیرد را به حساب فلجی و ناكارآیی نظام "سوسیالیستی" حاكم در شوروی سابق و اقمارش در بهره بردای و نگهداری از نیروگاههای اتمی دانستند و با خاك پاشیدن در چشمان مردم دنیا تلاش كردند خطر مهيب و بالقوه چنین نیرویی را بپوشانند. اما این بار زلزله در ژاپن و انفجار نیروگاه اتمی فكوشیما خیلی از محاسبات دولتهای سرمایه داری را در مقابل چشمان مضطرب مردم دنیا پنبه كرد. ژاپن كه معروف به كشور زلزله و معروف به كشوری كه بالاترین و مدرن ترین امكانات مقابله با زمین لرزه های شدید را دارد و تاسیسات، نیروگاهها و ساختمانهایش از بالاترین امكانات ضد زلزله برخوردار است با انفجار این نیروگاه اتمی در یك موقعیت بسیار شكننده ای قرار گرفت. ابعاد فاجعه انسانی آنچنان هولناك و تكان دهنده است كه بعد از جنگ جهانی دوم و بمباران هیروشیما و ناكازاكی این وضعیت ناگوارترین شرایطی ارزیابی میشود كه مردم در این كشور بدان دچار شده اند.
در پرتو فاجعه عظیم انسانی كه در ژاپن رخ داده است بطور قطع نگاه و ارزیابی طبقه كارگر و ما كمونیستها به پدیده ای بنام انرژی هسته ای و كاربرد آن درتمام زمینه ها بسیار كنكرت خواهد بود. باید یكبار دیگر تاكید كنیم در مناسباتی كه بنیاد آن بر استثمار و بهره كشی از انسان نهاده شده است، در شرایطی كه جامعه طبقاتی است و مهر سرمایه بر انرژی هسته ای همچون هر كالای دیگر خورده است٬ جان و امنیت انسانها تنها به شرایط سودآوری سرمایه گره خورده است و بالطع بهره برداری از این نیرو نیز همچون هر كالای دیگر بسته به سود آوری و نیاز سرمایه گره خورده است٬ و نه نیاز جامعه و امنیت و سلامتی انسانها٬ با توجه به ابعاد خطری كه تولید این انرژی برای بشر ایجاد میكند باید به بهره برداری از این منبع بطور قطع پایان داد. وقتی رفاه، آسایش و امنیت انسان در این مناسبات تابعی از درجه سود آوری سرمایه است هیولائی چون نیروی هسته ای را نمیتوان بصرف تامین سوخت و انرژی ارزان آزاد گذاشت. یكبار دیگر باید تاكید كرد مصائبی كه امروز بر سر مردم در پیشرفته ترین كشورهای دنیا میاید از جمله كشتار و مصدومیت هزاران نفر بخاطر انفجار نیروگاه اتمی در ژاپن و خطر بالقوه بسیار عظیمتری كه وجود این نیروگاهها در كشورهای "غیر پیشرفته ای" چون پاكستان، هند و چین جان میلیونها نفر را تهدید میكند و اضطراب و وحشتی كه در مقیاس جهانی بخاطر آن بوجود آمده است٬ تنها پایان دادن به استفاده بری از این انرژی را در مقابل بشریت قرار میدهد. مضاف بر این كه امكان دست یابی به بمبهای هسته ای توسط جنبش سیاه اسلامی و یا هر سكت ارتجاعی و كوری كه در یك شرایط سناریو سیاهی امكان چنگ اندازی به قدرت سیاسی را دارد در شرایط كنونی و با مستمسك دست یابی به انرژی هسته ای آسانتر میباشد و خطری كه بشریت را تهدید میكند چندین برابر خواهد بود، پایان دادن به بهره برداری از این نیرو در زمینه سوخت و انرژی رسانی را هم تاكید میكند.
توجیه بهره بردای از انرژی هسته ای عموما ارزان بودن و از نظر محیط زیست تمیز تر بودن آن نسبت به نفت و زغال سنگ است. تا آنجایی كه به فاكتور ارزان بودن برمیگردد این توجیه در اساس پوچ است. چرا كه در این معادله امنیت و سلامتی انسان نادیده گرفته شده است و آنجایی كه به مسئله "تمیز" بودن برمیگردد سئوال این است كه چرا انرژی هسته ای را با نفت و زغال سنگ و... مقایسه میكنند و نه با دهها منبع سوخت طبیعی دیگر كه در دنیا وجود دارد؟ وقتی سئوال این میشود، میبینیم بازهم مسئله ارزان بودن و سودآوری بیشتر است. چرا از انرژی خورشیدی، باد، امواج اقیانوسها، حرارت زیر زمینی، آتشفشانها و فاضل آب و زباله ها با توجه به این كه تحقیقات وسیعی در زمینه بهره برای از آنان صورت گرفته هنوز استفاده های وسیعی صورت نمیگیرد؟
واقعیت این است كه در دنیا سرمایه داری هر تحقیق و هر تولیدی با مظنه سود سنجیده میشود. مشتی سرمایه دار زندگی و آسایش چندین میلیارد انسان را تحت عنوان آن كه هزینه تولید انرژی "تمیز" بسیار سنگین است، گروگان گرفته و هر بار باز هم بخاطر سودآوری، میلیونها نفر را دچار مصیبتهای غیر قابل جبران میكنند. اینجا است كه با هر فاجعه ای از نوع آن كه در ژاپن رخ داد مبرمیت و فوری بودن امر انقلابی كه بساط این طبقه انگل اجتماعی را برچیند صد چندان میشود.
یک دنیای بهتر: چه ارزیابی ای از جنبش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی دارید؟ نقاط ضعف و قوت این جنبش را چه می بینید؟ چگونه باید بر ضعفها غلبه کرد؟ نقش حزب را در این تحولات چگونه می بینید؟ مصافهای این جنبش برای پیروزی کدام است؟
آذر ماجدی: مردم عمیقا خواهان سرنگونی رژیم اسلامی هستند. این خواست را به اشکال مختلف بیان کرده اند. جنبش مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی تا رهایی از این رژیم ادامه خواهد داشت. جنبش سرنگونی افت و خیزهای بسیاری را پشت سر گذاشته است ولی هر بار از بار پیش صریح تر و قطبی تر عرض اندام کرده است. بطور نمونه پس از خیزش عظیم توده ای در سال 2009 و سرکوب خشن رژیم جنایتکار اسلامی، جنبش توده های مردم با همان شدت پیش در خیابان ها عرض اندام نکرد، اما در هر فرصتی که پیش آمد، مردم با شعارهای صریح تری علیه رژیم اسلامی بمیدان آمدند .
در بیست و پنج بهمن ماه مردم با شعارهای مرگ بر خامنه ای، "مبارک، بن علی، نوبت سیدعلی است" به خیابان ها آمدند و انزجار خود را از این نظام به نمایش گذاشتند. عکس های خامنه ای را به آتش کشیدند. اتفاقی که افتاده است، اصلاح طلبان حکومتی طی این دوره حاشیه ای تر شده اند. مردم بیش از پیش به ماهیت این جریان پی برده اند. اگر پیش از این جریان ملی – اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی در داخل و خارج کشور، می کوشیدند که قرار گرفتن پشت بیرق موسوی- کروبی را بعنوان یک تاکتیک به مردم قالب کنند، این سیاست دیگر رنگ باخته است و خود آنها هم متوجه شده اند که این سیاست دیگر بردی ندارد. برخی از این جریان خود به جنبش سرنگونی پیوسته اند .
در این تحولات سیاسی و تعمیق قطب بندی های سیاسی درون جنبش سرنگونی هم شرایط سیاسی داخلی و هم شرایط سیاسی منطقه موثر بوده است. از یک سو مردم به این مساله پی برده اند که توسل حتی "تاکتیکی" و ابزاری به اصلاح طلبان حکومتی اقدامی پوچ و بی حاصل است؛ از سوی دیگر تحولات سیاسی منطقه و دستاوردهای تاکنونی این جنبش ها به مردم قوت قلب داده است. از سوی دیگر ملی – اسلامی ها که راست و چپ به انقلاب بد و بیراه می گفتند و هر بار که این کلمه را به زبان می آوردند، دهانشان را آب می کشیدند؛ جریانی که از مردم می خواست دست به خشونت نزنند! از آنها می خواست که "ساختار شکنی" نکنند؛ اکنون که کشورهای منطقه یکی پس از دیگری برای به زیر کشیدن نظام های حاکم به خیابان آمده اند، و لفظ "انقلاب" بار دیگر بعنوان یک لفظی با بار مثبت و محبوب در رسانه ها مورد استفاده قرار می گیرد، بر قطار سوار شده اند، و رویشان نمی شود که انقلاب را مترادف خشونت قرار دهند؛ جرئت نمی کنند انقلاب را مترادف خانمان براندازی بنامند. لذا تاکتیک شان تاثیر و برایی خود را از دست داده است. راستش بنظر من هاج و واج مانده اند که چکار کنند .
اینها عوامل پیشروی جنبش توده های مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی است. اما این جنبش بعلت خفقان و اختناق شدیدی که بمدت سه دهه بر جامعه حاکم بوده است، از تشکل محروم است. احزاب سیاسی در جامعه ممنوع هستند. جنبش برای سرنگونی در مراحل اولیه می تواند بدون تشکل به میدان بیاید و تدوام یابد، اما برای ایجاد تغییر و تحول باید متشکل و متحد شود. بویژه باید در نظر بگیریم که شرایط سیاسی در ایران با کشورهای منطقه، بطور مثال، مصر و تونس متفاوت است. لذا ایجاد تشکل های توده ای بطور وسیع و گسترده یک رکن اساسی پیروزی جنبش مردم برای سرنگونی است. مردم باید وسیعا در شوراهای خود متشکل شوند .
باید در هر کارخانه، محل کار، مدرسه و دانشگاه و در تمام محلات شوراها را تشکیل داد. این شوراها باید بر مبنای مجمع عمومی منظم فعالیت کنند. مردم باید در این مجامع عمومی درباره خواست هایشان و راه دستیابی به آن بحث و تبادل و نظر کنند و متحدانه روش های مبارزه را تعیین کنند و به پیش برند. رژیم اسلامی بشدت از مردم متحد هراسان است. اگر به تاکتیک سرکوب آن دقت کرده باشید، عموما می کوشد که تجمعات را پراکنده کند و پس ار تفرق به سراغ فعالین می رود، دستگیر و زندانی شان می کند و مورد شکنجه قرار می دهد. اگر مردم در شوراهایشان متشکل شوند، سرکوب این مردم متحد برای رژیم کار بسیار پیچیده ای خواهد بود. از یک طرف مردم قدرت بیشتری برای مبارزه کسب می کنند و از سوی دیگر سرکوب برای رژیم بسیار دشوار می شود .
حزب اتحاد کمونیسم کارگری طی این مدت با هوشیاری سیاسی و انقلابی کمونیستی عمل کرده است. توانسته است موانع سیاسی ای که جنبش های ارتجاعی در مقابل مردم می گذارند را شناسایی کند و به مقابله با آنها بلند شود. خواست های مردم را بخوبی تشخیص داده و طی بیانیه هایی آنها را به روشنی فرموله کرده است. بیش از پیش با جنبش کارگری نزدیک شده است. کلیه جریانات ارتجاعی، سازشکار و ضد مردمی را از راست تا چپ مورد نقد قرار داده است. همین تعیین و اتخاذ سیاست ها و سبک کار درست موجب رشد محبوبیت و نفوذ حزب شده است .
اما این کافی نیست. حزب باید بسیار بیشتر از این رشد کند و قدرت بگیرد. باید بتواند به حزب سیاسی کارگران بدل شود. باید بتواند رهبران عملی کارگری، کارگران رادیکال سوسیالیست و رهبران پیشرو و چپ جنبش های اجتماعی دیگر، جنبش آزادی زن، جنبش خلاصی فرهنگی، جنبش علیه فقر و فلاکت را به خود جذب کند. این یکی از ارکان اجرای پلاتفرم حزب رهبر، حزب سازمانده است که حزب از ابتدا در مقابل خود قرار داده است .
همینجا از این فرصت استفاده می کنم تا ضمن دعوت از کلیه رهبران عملی کارگری و فعالین چپ و کمونیست، آزادیخواه و برابری طلب به پیوستن به حزب، به کلیه اعضا و کادرهای حزب فراخوان دهم که برای رشد و قدرت گیری هر چه بیشتر حزب، پیام کنگره اول حزب، کوشا باشند. کمونیسم کارگری تنها امید مردم برای دستیابی به یک جامعه آزاد، برابر و مرفه است. تنها امید مردم برای صلح و آرامش و سعادت است .
یک دنیای بهتر: اگر قدرت در دست حزب بود چه تغییراتی را جامعه از سر میگذراند. آیا این تحولات به سادگی ممکن اند؟ ملزومات تحقق آن کدام است؟
سیاوش دانشور : بايد براى تحقق اين اگر تلاش کرد و به يک واقعيت وسيع سياسى و جهانى تبديل شد. راههاى قدرتگيرى بورژوازى براى ما باز نيست. يعنى نميتوانيم با کودتا و کمک ناتو و سازمان سيا و بند و بست بقدرت برسيم. وقتى که قدرت را گرفتيم در حقيقت روى دوش نيرو و اردوى انقلابى و کارگرى بقدرت رسيديم و حکومت کارگرى اعلام کرده ايم. يک دولت انقلابى کارگرى که از سرمايه در سطح سياسى خلع يد کرده است بايد کل ماشين دولتى طبقه حاکم را درهم بکوبد. ارتش و نيروهاى سرکوب و جاسوسى و اطلاعاتى و مافوق مردم را ملغى و براى برچيدن بقاياى آن و استقرار نظم انقلابى بدون درنگ تلاش کند. بايد نظم آپارتايد جنسى را ملغى کرد و با بزير کشيدن چهارچوبهاى سياسى و حقوقى و قانونى نظام ضد زن و اعلام فرمان برابرى بيقيد و شرط زن و مرد٬ براى فائق آمدن بر تبعيض براساس جنسيت گامى بلند برداشت. اگر بدست ما باشد٬ نظم اختناق و استبداد را برميچنيم و با استقرار آزادى بيقيد و شرط سياسى٬ احزاب و اجتماعات٬ تشکل و تحزب٬ لغو ديپلماسى سرى٬ تضمين دخالت نيروى انقلابى و جامعه در سهم گذارى در تعيين سرنوشت خويش از طريق شوراهاى انقلابى٬ آزادى و برابرى همگان را تضمين ميکنيم.
با پيروزى کارگرى کمونيستى در ايران تومار اختناق اسلامى- شاهى – ناسيوناليستى صد ساله برچيده ميشود و ايران بعنوان مهد پيشرفت و آزادى در قلب مردم جهان جاى ميگيرد. ايران کشورى ميشود که ارتجاع و تروريسم اسلامى را در مهد قدرتش بزير کشيده و به جلوى صف مبارزه عليه مذهب و براى ايجاد جوامع آزاد و پيشرو و سکولار پرتاب شده است. اگر بدست ما باشد٬ مردم و جامعه ايران در يک رابطه انسانى و آزاد و برابر با جهان کنونى قرار ميگيرد و الگوى آزادى در ايران به اميد جناح چپ جوامع غربى و کارگر صنعتى در هر گوشه جهان تبديل ميشود. حکومت کارگرى در ايران با اتکا به ثروت و امکانات موجود ميتواند بلافاصله معيشت طبقه کارگر و همه مردم را در استاندارد مناسبى تضمين کند. ميتواند براى بى مسکنان مسکن بسازد٬ سلامتى را از قيد مالکيت و بازار رها کند و به حق همه تبديل کند. ميتواند بلافاصله آموزش را حق همه بداند و کليه قيود تاکنونى براى ايجاد جامعه اى آزاد٬ مطلع٬ با سواد٬ منتقد و پر توقع را از سر راه بردارد.
حکومت انقلابى کارگرى بايد بدوا قدرتش را تثبيت کند و در همين دوران بايد سنگ بناهاى جمهورى سوسياليستى و جامعه آزاد کمونيستى گذاشته شود. دوره تثبيت قدرت و خلع يد از طبقه حاکم و پيشروى در آن برابر است با دوره اعمال آزادى و حقوق و ابراز وجود توده ميليونى کارگران و مردم در ابعاد وسيع و در تمام سطوح. دولت انقلابى کارگرى واقعى ترين دولت و حکومت عليه تروريسم اسلامى و ميليتاريسم است. حکومت و جامعه اى که منبع اساسى تروريسم را زمين کوبيده است نميتواند به قلدرى و تروريسم هوائى همسايه و ديگران گردن بگذارد. اين دولت سخنگوى بشريت متمدن براى رهائى از تروريسم و قلدرى ميليتاريستى در هر گوشه جهان است. يک رکن اساسى سياست خارجى دولت کارگرى متکى بر پرچمدارى اصل آزادى و برابرى انسانها و تبئين حقوق انسان قرن بيست و يکمى به روايت سوسياليسم کارگران است.
دولت کارگرى براى دست بردن به مناسبات اقتصادى و طبقاتى موجود بايد پايه هايش را محکم و بلافاصله مبانى مادى استثمار و تبعيض و اختناق و جامعه طبقاتى را مورد هجوم قرار دهد. اگر بدست ما باشد نيازهاى مردم را يک به يک از زير سلطه و روابط بازار و خريد و فروش خارج ميکنيم و بعنوان بخشى از توليد مادى و غير مادى جامعه در اختيار خود جامعه ميگذاريم. دنياى تاکنونى را با تمام جلال و شوکت و پيشرفت و دستاوردهايش کارگران ساخته اند. حکومت کارگرى مهمترين کارى که ميکند اينست که موانع سياسى و اقتصادى استفاده اشتراکى از کل اين نعمات را براى همگان رفع کند و جامعه را براساس رفع نيازهاى شهروندان آزاد سازمان ميدهند.
همه اينها ممکن و عملى و ضرورى و مبرم است. ساده است اگر قدرت ما بتواند بر قدرت بورژوازى غلبه کند. سخت است اگر نتوانيم ملزومات و نيازهاى اين جنبش را در دوره کنونى پاسخ دهيم. مهمترين کار ما تبديل اين افق به يک راه حل جذاب و عملى و آلترناتيو ميان کارگران و جامعه است. ز اين از حضور مستمر و قدرتمند در صحنه هاى نبرد سياسى و طبقاتى تامين ميشود. حضورى که باور به امکانپذيرى و مطلوبيت کمونيسم را براى جامعه تقويت و تسهيل کند. ما بايد حزب و سازمان و ماتريال اساسى انقلاب کارگرى را آماده و به مرکز اين جدال ببريم و براى يک پيروزى کمونيستى کارگرى تلاش کنيم. اين ملزومات در سطوح مختلف اند اما نهايتا پراتيک انقلابى حزب و جنبش ما است که آينده را رقم ميزند. *